نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

جور دیگر باید دید

از وقتی دنیا اومدی انگار بزرگتر شدم،احساسم،جسمم،روحمم همه با وجود تو پخته تر شدن. قبل از تو پر شور واحساس بودم،عاشق بچه بودم ولی هیچگاه احساسی که الان نسبت به یه کودک دارم رو نداشتم،حس رو لمس میکنم،قربون اخبار خودمون که همیشه از جنگ وکشتار نشون میده وهر بار خبری میبینم  اشک تو چشمم جمع میشه به خاطر بچه های بیگناهی که قربانی بیفکری بزرگترها میشن،دلم میخاد بشینم زار زار گریه کنم،به همین خاطر زیاد دیگه پیگیر اخبار نمیشم. اخباری که همیشه از جنگ میگه...... وقتی احساس وابستگی ودلبستگی تو رو نسبت به خودم میبینم واز دوستان دختر دار میشنوم که دخترها چقد بابایی هستن با خودم میگم قربون خدا بشم من، که از بدو خلقت توجه و وابستگی به جنس م...
31 تير 1394

جواب تکراری

پسرکم امروز صبح رفتیم دکتر پوست،بعد کلی دردسر برای گرفتن نوبت،دکترخوبی بود وقشنگ توضیح میداد،شماهم خواب،داخل ماشین بیدارشدی،همینکه تابلوهای جلوی ساختمون رو دیدی فهمیدی کجا میریم شروع کردی به گریه،بابا رفت نشست تو مطب تا بعد20دقیقه وقت ماشد ومنم شمارو باگریه بردم تو،دکتر سریع معاینه ات کرد وبا بابا اومدی بیرون ورفتی پارک کنار مطب تا ساکت شدی.همون جواب همیشگی،خشکی پوست،یه لوسیون خارجی نوشت برات که بعد حمام استفاده کنیم وتاکید فراوان که قسمتهای جوشت رو اصلا با کف نشورم که تشدید نشه. انگشت دست خودمم که چند سال در اثر شستشو نوعی اگزما داره که این مدت تشدید شده.اونم پماد داد که اگه خوب نشد باید آمپول تزریق کنم داخلش،قبلا یکبار این کارو ...
25 تير 1394

عمو پورنگ

خدا عمو پورنگ رو حفظ کنه که هی برنامه های خوب بسازه،از وقتی که برنامه اش شروع شده شما غروب وصبح وهر موقع بخای میتونی ببینی ولذت ببری،برنامه اش خیلی قشنگه،چند قسمتشم برات ضبط کردم که مواقعی که به تلویزیون گیر میدی میذارم تو لب تاب که ببینی،البته بگما الان حتما مامانها میگن که این کارتون درست نیست ولی حواسم رو زمان استفاده اش هست.خیلی آموزنده است.بازم خدا حفظش کنه شمام تو خونه هی پایین وبالا میپری میگی بومیالا بومبا،یا لگد میندازی میگی کیشدله.از شانس بد هم فقط به من کیشدله میزنه.قربون شیطنتهات برم من. مامانی عاشقتم پسر قشنگم که خیلی زود داری بزرگ میشی.   ...
23 تير 1394

وباز هم ترس مادرانه

پسرم باز اومدم اینجا که از نگرانیهام بنویسم،از تو واین ادا واطوارهای جدیدت که هر روز یه رنگ بوی جدید میگیره.از گریه های پی در پی تو که واقعا خسته ام کرده،یه موقع اصلا تو خونه بند نمیشدی وکافی بود از خونه پدر بزرگها بیایم خونه،فردای اون روز داستان داشتم. الان اما فقط عاشق خونه ای،اصلا نمیشه بری بیرون.باورت میشه الان 6 یا7 ماهه آرایشگاه نرفتم؟ نزدیک یکماهه یه خرید کوچیک با آرامش نرفتم؟ نمیدونم چه ترسی از بیرون ومردم تو دلت افتاده؟الان دو سه روزه تو آپارتمان ما همسایه جدید اومده ودایم در رفت وآمد هستن،یکی برای کابینت یکی برای برق یکی آب وکافیه ما تو پارکینگ بخوایم دوچرخه سواری کنیم وشما ببینیشون،بند میکنی بریم خونه خ...
22 تير 1394

چندتا عکس تابستونی

پسرکم در خواب ناز بعدازظهری پسرکم در حال کمک به مامان هاتی برای درست کردن لوبیا پسرکم رو تابی که خونه بابابزرگ براش وصل کردیم به دستور خودش رو ایوان پی نوشت:پسرم جدیدا به جای کلمه بیربط شربیت که به من اتلاق میکرد از دیروز میگه هاتی   ...
13 تير 1394

حال بد

پسرکم دو سه شبه که تب میکنی،گاهی شدید گاهی خفیف،نمیدونم از دندونته یا گرماست.دیشب تا صبح تب داشتی،سرت داغ میشد تنت خنک بود ،تنت داغ میشد سرت خنک بود،منم چند بار پیشونیتو با دستما خنک کردم،شربتم که اصلا نمیخوردی به زور تو حلقت ریختم.کلا شب بدی بود. صبحم همینکه چشمم بهت خورد دیدم کل صورتت قرمزه.از قبل همش صورتت جوش های ریز سفید داره همونها قرمز شده.خیلی ترسیدم فکر کردم سرخک گرفتی ولی فقط صورتته.ظهر بهتر شد ولی همینکه یه شکلات خوردی دوباره صورتت عینه لبو شده،گمونم گرمی داشته باشی از درون،هرچی به دکترت زنگ میزنم کسی جواب نمیده موندم بابایی بیاد بریم یه دکتر دیگه.تب نداری وسرحالی ولی قرمزی صورتت از چیه نمیدونم.چند روزه اشتهام نداری.فقط باغذ...
13 تير 1394

اولین عکس 3در4

پسرکم یه اتفاق جالب که منو بابایی کلی خندیدیم اینه که بابا مهدی رفت دفترچه بیمه اتو تمدید کنه که اونجا بهش گفتن چون دیگه دو سالت شده باید عکس دار بشی. منو بابایی کلی ذوق که پسرمون دیگه بزرگ شده.کلی هم نازت دادیم. حالا موندیم چطور از شما که اینقدر بچه پایه ای هستی وتو بیرون اصلا به ما کاری نداری چطور عکس بگیریم.حتما عکسشو اینجا برات میذارم. تی فدا بلامیسر مامان ...
9 تير 1394

ماه عبادت

پسرک شیرینم آسمان باتمام توان خویش حرارت وجود خورشید را بر خود تحمل میکند زمین با تمام سخاوتش سفره ای از جنس نور پهن کرده تا پذیرای این حرم گرم نفسهای خورشید باشد پس چرا ما از این همه سخاوت طبیعت درس نگیریم؟ چرا نتوانیم برای شکر تمام داشته ها ونداشته های خود و به شکرانه تن سالم خویش 17ساعت گرسنگی وتشنگی را تحمل کنیم؟ این رمضان بر خلاف دو سال گذشته که به وجود حضور شما محروم بودیم از روزه، اما امسال باتمام وجود به استقبالش رفتیم ، رمضانی که با وجود گرمای زیاد وفکر تحمل ساعتهای طولانی اندکی عزم آدمو سست میکنه، از راه رسید وبه یک سوم آن نیز رسیدیم واونقدرها هم سخت نبود یابهتر بگم که خیلی هم راحت بود وخدا پشتمون بود. ...
7 تير 1394

چندتا عکس

پسرم با اینکه زن عمو دو سری برات جعبه ابزار خریده ولی باز شما عاشق جعبه ابزار باباتی دیگه زندگی نداریم بس که با توپ به همه چی ضربه میزنی پسر یعنی همین دیگه اینم خستگی بعد بازی   ...
3 تير 1394
1