جور دیگر باید دید
از وقتی دنیا اومدی انگار بزرگتر شدم،احساسم،جسمم،روحمم همه با وجود تو پخته تر شدن. قبل از تو پر شور واحساس بودم،عاشق بچه بودم ولی هیچگاه احساسی که الان نسبت به یه کودک دارم رو نداشتم،حس رو لمس میکنم،قربون اخبار خودمون که همیشه از جنگ وکشتار نشون میده وهر بار خبری میبینم اشک تو چشمم جمع میشه به خاطر بچه های بیگناهی که قربانی بیفکری بزرگترها میشن،دلم میخاد بشینم زار زار گریه کنم،به همین خاطر زیاد دیگه پیگیر اخبار نمیشم. اخباری که همیشه از جنگ میگه...... وقتی احساس وابستگی ودلبستگی تو رو نسبت به خودم میبینم واز دوستان دختر دار میشنوم که دخترها چقد بابایی هستن با خودم میگم قربون خدا بشم من، که از بدو خلقت توجه و وابستگی به جنس م...
نویسنده :
مامان نیکان
17:2